همه مک دونالد، بزرگترین فست فود دنیا، را میشناسیم اما آنچه که بسیاری از کسب و کار این برند نمیدانند، روح و بنیان آن است. درست است که انچه مردم عادی از مک دونالد میبینند، انواع ساندویچ و غذاهای فست فودی آن است، ولی آنچه در پشت این ظاهر و به اصلاح ویترین کسب و کار وجود دارد، سرمایهگذاری و توسعهگری در املاک، به عنوان مغز این کسب و کار، قرار دارد. بدین صورت که شرکت مک دونالد املاک ارزان قیمت را خریداری نموده و با فروش امتیاز برند خود به مستاجرین محلی، هم سود ساخت را از آنان گرفته و هم آن ملک را به صورت لیزینگ و اجاره به شرط تملیک به مالک محلی واگذار نموده و از این محل نیز کسب سود میکند. میزان درآمد و سود مک دونالد از این دو عملیات، دهها برابر بیشتر از نرخ بالاسری است که از فروش غذاهای خود از مالک محلی میگیرد.
پس بدانیم هر کسب و کاری یک ظاهر و یا ویترین دارد که افراد عادی، فقط آن را میبینند و از کل کسب و کار فقط متوجه این بخش میشوند، ولی در پس قضایا، یک فکر و یک اصل به عنوان مغز کسب و کار وجود دارد که پیشران آن کسب و کار و محل ایجاد اعتبار و افزایش درآمد و سودهی آن میباشد.
این مهم در صنعت ساختمان نیز وجود دارد. در صنعت ساختمان، هدف اصلی از تعریف و ساخت پروژه، صرفا کنار هم قراردادن مصالح و عملیات ساخت نیست، بلکه افزایش سرمایه و سوددهی برای صاحبان پروژه است. به تعبیر دیگر، هیچ کس در هیچ کجای دنیا، ساختمان نمیسازد که فقط یک بنا احداث کرده باشد، بلکه قصد آن انجام یک فعالیت اقتصادی و افزایش سرمایه است. همین نکته مهم است که بین یک سازنده (Constructor) با یک توسعهگر (Developer) تفاوت ایجاد میکند. به زبان دیگر، سازنده نگاه فنی و صرفا پروژه به کسب و کار ساختمان دارد در حالی که توسعهگر نگاه سرمایهگذاری و خلق ثروت دارد.
سازنده، که عمدتا سابقه پیمانکاری در صنعت ساختمان دارد، یک پروژه را بر اساس شاخصههای فنی تعریف و شروع میکند و به همین دلیل در طول پروژه با مشکلات عدیدهای از جمله، تامین سرمایه، فروش، تورم، رکود و … مواجه میشود، در حالیکه توسعهگر با توجه به شرایط و ریسکهای اقتصادی و همچنین وضعیت بازار و تامین سرمایه و فروش، ابتدا یک جریان مالی، بهینه برای پروژه خود تعریف نموده و بر اساس این جریان مالی بهینه، آیتمهای فنی پروژه خود را زمان بندی و اجرا مینماید. ماحصل کار، سازنده همواره به دنبال پروژه خود و اکیپهای فعال در آن است و پروژه بر سازنده سوار است، ولی این حالت برای توسعهگر کاملا بر عکس میباشد.
علت تفاوت رویکرد یک سازنده و یک توسعهگر در نوع دانش و نگرش آنان میباشد. سازنده به علت سابقه عموما فنی و تجربه پیمانکاری خود، نگاه تخصصی به فعل ساختمان سازی دارد و این نگاه تخصصی، نگاه صرفا پروژه به این حوزه است. در ذهن سازنده اگر وی یک مدیر پروژه خوب باشد، میتواند در امر ساختمانسازی موفق شود؛ حال آنکه یه توسعهگر صرفا ویترین یک ساختمان (فقط مسایل فنی و محدود به پروژه) را نمیبیند، وی فعالیت ساختمانسازی را یک کسب و کار حرفهای دانسته که ظاهر آن عملیات اجرای ساخت است ولی مغز آن مدیریت سرمایه و افزایش و توسعه آن سرمایه است. به معنای دیگر یک توسعهگر به جای مدیریت پروژه به مدیریت سرمایهگذاری اشراف و تبحر دارد.
خود سرمایهگذاری یک پدیده چند بعدی و به اصطلاح استراتژیک است. برای یک سرمایهگذاری موفق مدیر سرمایهگذار باید بر علوم و دانشهایی چون اقتصاد، مالی، حسابداری، مارکتینگ، برندینگ، فروش و … اشراف داشته و بداند برای موفقیت در این امر از هر یک از این علوم چگونه بهره ببرد. اساساً توسعه و توسعهگری یک نوع استراتژی رشد است در نتیجه یک توسعهگر یک استراتژیست می باشد، بر خلاف سازنده که یک متخصص با دانش مدیریت پروژه است.